با سلام و احترام حضور
نایبرئیس مجلس شورای اسلامی ایران آقای علی مطهری،
نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران خانمها فاطمه حسینی، پروانه مافی، طیبه سیاوشی، فریده اولادقباد، و آقایان محمود صادقی و بهرام پارسایی
پیش از هر چیز صمیمانه از گفتهها و اقدامهای همدلانهی شما در مورد شکایت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران از من، که به پیگرد قضایی و محاکمهام در دادگاه انقلاب انجامیده است، قدردانی و سپاسگزاری میکنم.
امیدوارم پیگیری شما، در کنار دیگر همدلیها و تلاشها سبب آشکار شدن حقیقت شود و این پروندهسازیهای بیپایه و اساس، که برای خاموش کردن صدای دادخواهی من انجام شده، با رأی عادلانهای از سوی دادگاه به پایان برسد.
همچنین امیدوارم با بازگویی آنچه در روند این پروندهسازی بر من روا کردهاند، وجدان عمومی نسبت به تنگناهایی، که ما بازماندگان قربانیان خشونت و سرکوب سیاسی با آن دست به گریبان هستیم، حساس شده و بیش از پیش سبب احساس مسئولیت و شناسایی وظیفه در مردم و مسئولان حکومتی شود. با امید به روزی که پاسخ دادخواهی و حقطلبی ما پروندهسازی و تهدید و توهین و ارعاب نباشد.
آنچه را که در پروندهی قضایی من آمده است، پس از خواندن پرونده و پیش از جلسهی محاکمه، در یادداشتی منتشر کردم که در رسانهها نیز انعکاس یافت. یادداشت را در ضمیمه برای اطلاع شما میفرستم.
اما آنچه در این متن بیان نشده برخوردهای نارواییست که در احضار و مراجعه به نهادهای امنیتی و قضایی تجربه کردهام و مسکوت گذاشتن آنها را به عنوان یک شهروند غیرمسئولانه میدانم. از جمله:
در روز دوشنبه ۲۹ آبانماه به دنبال یک احضار کتبی که در ورود به ایران همزمان با ضبط پاسپورتم در فرودگاه به من ابلاغ شد، به دفتری در ادارهی گذرنامه مراجعه کردم. مأموران امنیتی حاضر -کارمندان وزارت اطلاعات- چنان برخورد تندی داشتند که بهتزده شدم. از تمام آنچه گفتند دو نکته را که عمق تلخی تجربهی آن روز را بازمینماید، بازگو میکنم:
۱- آنان در برابر اعتراضم به نقض پیاپی «حقوق شهروندی»ام با حقبهجانبی گفتند: شما اصلاً شهروند اینجا نیستید، اصلاً حقوق شهروندی شامل شما نمیشود و اضافه کردند که آنها تعیین میکنند که قانون شامل چه کسانی میشود.
وای به حال ما مردم این کشور که مأموران امنیتیاش در اتاقهای بازجویی به خود اجازه میدهند که تعلقمان به وطنمان را اینگونه زیر سؤال ببرند و در چشم به هم زدنی حقوق بدیهی ما را به هیچ و پوچ بدل کنند.
۲- گفتند: ما با هر عنادی مقابله خواهیم کرد، چه از سوی شما باشد چه از سوی سربازان آمریکایی در خلیج فارس!!!
راستی چه دلیلی برای این قیاس عجیب و غریب دارند؟ چه حقی دارند که مرا با سربازان کشوری متجاوز یککاسه کنند؟
توهین و ارعابی که در اینگونه جلسهها به انسان تحمیل میشود گاه از حد تحمل خارج است. تا کی میتوان در برابر این شیوهها بردباری کرد و خشم و رنج خود را فروخورد؟ چه کسی پاسخگوی این رفتارهاست؟ «خودسرانه» است یا مجوزی برای چنین برخوردهایی دارند؟
در همان جلسه برگهای از دادسرای شهید مقدس (اوین) نشانم دادند که به استناد آن مجاز به توقیف پاسپورتم به هنگام ورود و کنترل اسباب و اثاثم به هنگام ورود و خروج از کشور شدهاند. این حکم به استناد یک پروندهی قضایی جدید صادر شده است. مسئول مربوطه در دادسرای شهید مقدس به وکیل من گفته است که این پرونده بر مبنای «ظن» به من تشکیل شده و حاوی اتهام جدیدی، جدای از آن اتهامها که در دادگاه انقلاب در حال بررسی میباشد، نیست. واضح است که چنین روالی فاقد هرگونه وجاهت قانونی است.
از آنجا که اعتراض وکیلم و درخواست او برای خواندن پروندهی مربوطه به نتیجه نرسید تصمیم گرفتم که خود نیز به دادسرای نامبرده مراجعه کنم تا شاید پاسخی بگیرم. مسئول مربوطه حاضر به پذیرش من بدون حضور وکیلم شد. او به محض ورود من به دفترش با صدای بلند و خشن فریاد زد «برای چی آمدی؟» و بعد بیتوجه به تلاش من برای پاسخگویی و آرام کردن فضا با همان لحن به تکرار پرسید: «برای چی آمدی ایران؟»
این پرسش و آن لحن آمرانه، روشنگر قصد اصلی این پروندهسازیها برای من است.
من اما نه از حق خود بر سرزمین و خانهی مادری و پدریام خواهم گذشت، نه از حق دادخواهی قتل سیاسی پدر و مادرم، و نه از حق خویش در یادآوری و روشنگری تاریخی که شاهدش بودهام، و نه از حق اعتراض به بیعدالتیهایی که در این راه دیدهام.
از آنجا که فردا عازم بازگشت به محل زندگیام در اروپا هستم برای پاسخگویی و ادای توضیحات به نمایندگان محترم راههای تماس با وکیل گرامیام در این پرونده را در پایین مینویسم. خودم نیز در بهار آینده به تهران خواهم آمد و با کمال میل آمادهی توضیحات حضوری هستم.
با امید به بهگرد روزگار
پرستو فروهر، ۱۷ آذرماه ۱۳۹۶